1- شهید حسن قائدی
2- شهید غلامعلی امیری
مشخصات:
نام :علی
نام خانوادگی:اسماعیلی نژاد
نام پدر: رمضان
تاریخ تولد:1349/11/05
تاریخ شهادت:1365/10/22
منطقه شهادت:شملچه
نام عملیات: کربلای 5
متن وصیت:
موجود نیست
سخنان مقام معظم رهبری:
وقت آن است که ما که وارثان این خونها هستیم ، و بازماندگان جوانان و شهدای به خون خفته هستیم ، از پای ننشینیم تا فداکاری آنان را به ثمر برسانیم.
چون اگر بخواهیم از خداوند و فرستادگان او پیروی کنیم باید به گفته ی قرآن از همان آیه ی (اطیعو الله و اطیعو الرسول و اول الامر منکم)را در نظر داشته باشیم که امروز مساله ی اصلی جنگ و دفاع از اسلام و ناموس و خاک عزیزمان می باشد .
و در این راه باید تاسرحد نهایی در راه فی سبیل الله بجنگیم و دشمن
زبون را نابود کنیم و به گفته ی امام در این راه کشته بشویم وچه بکشیم
پیروز هستیم.
و
از تمامی برادران و خواهرانم حلالیت می طلبم و از آنها می خواهم که تنها
راه اسلام را پیشه کرده و راههای انحرافی که این منافقین کوردل می روند
سرکوب کنید.
متن وصیت:
شهادت نقطه ی تکامل یک انسان است این راهی که من می روم با آگاهی و برای پاسداری از اسلام و ایران است هرگز تن به ذلت و خواری نباید دادو زیر بارزور نرفت این انقلاب مفت بدست نیامده باید از آن نگهداری کرد که اگر قرار است به شرق و غرب وابسته نباشیم باید در راه برقراری اسلام واقعی و قرآن کوشا بود و برای اعتلای آن جانفشانی کرد.یک انقلاب اسلامی ایثار می خواهدحال به هر نحوی که باشد اگر اسلام قرار است بر جهان مسلط شودجان من در راه برقراری آن چه ارزشی دارد.
من آینه ی تمام نمای شهادت را حسین بن علی (علیه السلام)می دانم و برای خود سرمشق قرار داده ام و آن جوانی که با نارنجک به زیر تانک می رود و جان خود را در راه اسلام و وطنش از دست می دهد مرا به وجد و شعف می آورد.
اگر من شهیدشدم برای من گریه نکنید و فردا شما راشفاعت خواهم کرد اگر من شهیدشدم روز سوم که شد آش بپزید به مردم بدهید چرا چون من سه روز است رفته ام تاراه جدم موسی بن جعفر را در زندان های بغداد زنده کنم.
شهید دریاقلی سورانی یانچشمه ای در سال ۱۳۲۴ در روستای یانچشمه در نزدیکی سد زاینده رود از توابع شهرستان بن در چهارمحال و بختیاری چشم بر جهان گشود.
دوران کودکی را در یانچشمه گذراند و بعد از مدتی
در دوران جوانی به آبادان مهاجرت میکند. دریاقلی سورانی در آبادان یک اوراق فروش
بود که در گوشه ای از «کوی ذوالفقاری» آبادان و در گورستانی از اتومبیل های فرسوده
زندگی میکرد.
در جریان حمله عراق به
ایران، پس از سقوط خرمشهر، در نهم آبان ماه سال ۱۳۵۹ ارتش عراق تصمیم گرفت که
آبادان را نیز اشغال کند و به همین دلیل، این شهر را محاصره و از سمت کوی
ذوالفقاری به سمت شهر حمله کرد.
تقدیر این بود که هنگامی که دشمن، غافلگیرانه از رودخانه بهمنشیر گذشته و وارد آبادان شده بود، تنها دریاقلی متوجه حضور و نیت شوم دشمن بشود.
این بخش از شهر، دور از مرکز آبادان بود و با توجه به درگیریهای فراوان، نیروهای زیادی در آنجا نبود تا آن که دریاقلی سورانی با دوچرخه فرسوده خود به سمت شهر حرکت کرد تا مسئولان سپاه را خبر کند و همان طور که رکاب می زد، فریادکنان مردم را به سمت ذوالفقاری هدایت کرد. مردم نیز با شنیدن فریادهای التماس گونه او از خانهها بیرون آمدند و با هر چه در دست داشتند، از چوب و چاقو و بیل و کلنگ به سمت ذوالفقاری حرکت کردند.
در همین هنگام، دریاقلی که دوچرخهاش پنچر شد، دید که دیگر قادر به حرکت نیست، بنابراین پیاده شده و با دویدن، خود را به سپاه آبادان رساند . زمانی که به مقر سپاه رسید سراغ حسن بنادری فرمانده سپاه رو گرفت و بلند داد می زد که عراقی ها امشب از ذولفقاری حمله می کنند. از آنجا که دریاقلی فرد شوخی بود، فرمانده به او گفت : دریاقلی الان وقت شوخی نیست! دریاقلی گفت بخدا شوخی نمی کنم. بعد از اصرار دریاقلی فرمانده قضیه را جدی گرفت و با هشدار به مردم عادی و نیروهای اندک نظامی همه آماده دفاع از شهر شدند و نیروهای سپاه و بسیج هم سریع به سمت ذوالفقاری حرکت کردند،
سورانی سپس پیاده به سمت مقر هنگ ژاندامری دویده
و نیروهای خودی را از حمله عراقیها آگاه میسازد. او اینگونه از سقوط آبادان
جلوگیری می کند.
دریاقلی سورانی در آن شب
پاییزی با شجاعت و عزمی شگفت، مسافتی 9 کیلومتری را با وجود حضور دیدبانان دشمن و
خطرات موجود با دوچرخه کهنه خودش پشت سر گذاشت تا این خبر را به مدافعان شهر
برساند و پس از آن بود که با حضور رزمندگان و مردم شهر، دشمن به آن سوی بهمنشیر
رانده شد.
وی در کشاکش این ماجرا بر اثر ترکش خمپاره مجروح شد و در راه بیمارستان در قطار به شهادت رسید.
با مقاومت مردم، نیروهای عراقی در تصرف آبادان ناکام مانده و مجبور به عقب نشینی شدند. در صورت سقوط آبادان ارتش عراق توان یورش به شیراز را پیدا میکرد. اگر هشیاری، عزم و دلیری این مرد نبود، کسی نمیداند چه رخدادهای تلخی پیش میآمد و سرانجام چه سرنوشتی برای مردم ایران رقم میخورد و دست کم این بود که آبادان با تلفاتی سنگین سقوط میکرد و باز پس گرفتنش نیازمند نبردهایی خونین تر و پرهزینه تر از فتح خرمشهر بود...
شهید دریاقلی سورانی یانچشمه ای در سال ۱۳۵۹ به شهادت رسید و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شدهاست. هرساله یادواره شهداء و شهید دریاقلی سورانی یانچشمه ای در روستای یانچشمه (شهرستان بن) برگزار می گردد.
داستان
فداکاری شهیددریاقلی سورانی یانچشمه ای در کتاب درسی ششم ابتدایی نیز
آمده است.
ساخت فیلم شهید دریاقلی سورانی
شهرام اسدی فیلمی با عنوان «شب واقعه» با الهام از زندگی شهید دریاقلی سورانی ساخته است. در این فیلم: حمید فرخ نژاد نقش دریاقلی را بازی میکرد. این فیلم در بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر برای اولین بار اکران شد و رکوردار نامزدی جوایز این جشنواره در سال ۱۳۸۹ بود. فیلم شب واقعه در نهایت چهار سیمرغ بلورین این جشنواره را کسب کرد. یاد این عزیز دلاور در قلب و روحمان جاودان و راهش برای ایرانیان پر رهرو باد…
**********
مشخصات شهید:
متن وصیت نامه شهید :
خداوندا تو شاهدی که بار دوم است که دست به قلم گرفته ام جزبه تو و دریای
بیکران لطف و بخششت دل نبسته ام و در خلوت خویش ترا به بزرگی و عظمت می
خوانم وتنها دست به درگاه تو دراز می نمایم و از درگاه بیکران بخحششت طلب
عفو وبخشش می نمایم.
پروردگاراتوشه ام مالامال از گناهان بودکه ناگاه ندایمرابه خود
خواندوبه خودم آمدمواین ندارا دنبال کردمو پابه سرزمینی نهادم که از زمین و
آسمانش،در و دیوارش آتشعشق به خدا زبانه می زد و من در این میان غریبی
یافتم که در منجلاب و لجنزار فساد و تباهی غوطه ور شده.بار خدایامیدانم
کهتوشه ای بجز گناه ندارم و بجای بندگی تو بنده ی شیطان را کردمولی
اکنونبا اعتمادبه دریای بیکرانرحمتت به سرایت پر کشیدم.پروردگارا دست
شرمندگی بر آستانت دراز نمودم و از تو میخواهم دستم را کوتاه نکنی
پروردگارا تو حضرت آدم را به توبه فرا خواندی پس گناهانم را نادیده بگیر
ومرا مورد عنایت قرار ده و خدا اگر چنین نکنی دست به کدامین سوی نهمکه هر
آنچهاست همه آفریده ی تو می باشد.بارالها میدانمبه جای اینکه به ایمان و
اعتقاد به تورا در خودم زنده نمایم به نفسم اعتماد نمودمو هرچه را که
خواند عمل نمودم.
و خدایا اکنون که توفیق دادی خود را دریابم چنان کن بتوانم هوای نفس
رادر خودبمیرانم و تنها تورا می پرستم و جز تو به هیچ پدیده ای روی
نیاورم و تنها تورا بخوانم و کلمه ی (لا اله الا الله)بارالها از تو می
خواهم که مرا در مکتبم اسلام که به وسیله محمد (ص)بر ایمان فرستادی پا بر
جای بداری و علی (ع)را به عنوان معلمی برایم قرار دهی که درس عدالت و
مساوات را در مکتبش فرا گیرم و همینطور حسین (ع)نیز به عنوان معلم قرار
دهی که در مکتب سرخش درس ایثار و جانبازی و از خود گدشتگی را فرا گیرم و
ائمه ی اطهار برایم رهبرانی باشند تا در مسیر به سوی توهیچگاه منحرف نشوم
ودر میان دو راهی دستم را بگیرند وبه عنوان راهنمای راه برایم باشند که من
انسانم و می ترسم که خدای نکرده منحرف شوم.بار خدایا می خواهمکه هیچ گاه و
آنی مرا از رهبرم خمینی بت شکن که نامش چو اختری است که در شب تار
درخشیدن آغاز می کند دور نگردانی و از تو می خواهم چونان غلامی اوامرش را
انجام دهم (انشاالله).
بار خدایا اکنون که مرا مورد لطف قرار دادی از تو می خواهم در مقابل
روبه روشدن با کفار مرا یک آن به خود وا مگذاری که خواهم لغزید و مرا
توانی ده که در مقابل دشمنان دینت تورا یاری دهم و با تکیه بر ایمانم که
تو به من عطا نموده ای و غرش تیری که از دهانه ی سلاحم زبانه می کشد
دشمنانت را تار ومار کنم و انتقام خون تمامی شهدای راه حق و حقیقت بالخصوص
شهدای کربلا را بگیرم و خدایا اگر در آخر من لایق بودم که نیستم شهادت در
راهت رانصیبم کنی (انشاالله).